زمستان خسته شد از بی بهاری
جهان می لرزد ازاین بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
خدایا تابه کی چشم انتظاری
مهدی کجایی ، مهدی کجایی
زمستان خسته شد از بی بهاری
جهان می لرزد ازاین بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
خدایا تابه کی چشم انتظاری
مهدی کجایی ، مهدی کجایی
عمری است که از حضور او جاماندیم …
در غربت سرد خویش تنها ماندیم …
او منتظر است تا که ما برگردیم …
ماییم که در غیبت کبری ماندیم …
ای اخرین امیر ولایت شتاب کن
غیبت شده به حد کفایت شتاب کن
تا کربلا زمین را بهار کن
بهر انتقام حسین قیام کن
اللهم عجل لولیک الفرج
مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار
من گلی دارم که دنیا را گلستان می کند
ای آخرین ناجی بشریت، سختی ها و دلتنگی های خود را با چه کسی زمزمه کنم و آرامش را در طلوع کدامین شعر بیابم و به چه بهانه ای بغض هایم را بشکنم. کاش تو بیایی، ای بهترین من! ای امام من، حرف های ناگفته زیادی دارم. نمی دانم از کجا شروع کنم.
از بچه های به خاک و خون کشیده در فلسطین و لیبی و بحرین بگویم یا از آوارگان عراق و افغانستان.
آقای خوب من، به من گفته اند تو هم مانند جدت حضرت امیر (ع) یار ضعیفان و نوازشگر یتیمانی، پس حتما بچه های یتیم لبنان و فلسطین و بحرین تو را دیده اند. راستی، اکنون اگر تو را از نزدیک ببینم، شاید بسیاری از حرف ها از یادم برود، ولی می دانم با صبر و عطوفت به من اجازه خواهی داد تا راز های نهفته در دلم را یاد آوری کنم.
مولای من، شب ها را به امید ظهور تو به صبح می رسانم و هر صبح جمعه به انتظار ندای { انا المهدی } تو که از خانه کعبه به گوش خواهی رسید. در دعای ندبه شرکت میکنم. ای کاش به بگویی که کجایی و کــــی می آیــی! ...
منبع : یا مهدی (عج) ادرکنی